دونفر بنامهای دیوند و مایكل كه گذارشان به صحرای آفریقا افتاد ه بود از شدت بی آبی و بی غذایی به حال مرگ می افتند تا اینكه ناگهان چشمشان به عمارتی مسجد مانند می افتد دیوید به مایكل می گوید بیا وانمود كنیم ما مسلمانیم تا به ما آب و غذا بدهند و ادامه داد من اسم خودم را محمد عنوان میكنم . مایكل گفت ولی نام من مایكل است و حاضر نیستم تظاهر به چیزی دیگر كنم . پس هنگامی كه با امام مسجد مواجه شدند دیوید گفت نام من محمد است و مایكل هم گفت نام من مایكل است امام مسجد كه متوجه خواسته شان شده بود به یارانش گفت مقداری آب و غذا برای مایكل بیاورید و سپس رو كرد به دیوید و گفت آفرین محمد ، رمضان كریم
:: بازدید از این مطلب : 955
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2